مقدمه
نقش زنان در پیشرفت جوامع امروزی، دیگر موضوعی قابل مناقشه نیست. با این حال، در بسیاری از کشورها از جمله ایران، زنان هنوز با موانع و دشواریهایی روبهرو هستند که نهتنها رشد فردی آنها را محدود میکند، بلکه توسعه کل جامعه را نیز کند میسازد. در این مقاله، به بررسی همهجانبه شرایط دشوار زنان در ایران پرداخته میشود؛ از موانع حقوقی و فرهنگی گرفته تا تبعیض اقتصادی و محدودیتهای اجتماعی. هدف این است که تصویری روشن و متوازن از واقعیتهای موجود ارائه شود و همچنین راهکارهایی عملی برای بهبود این وضعیت پیشنهاد گردد.
۱. موانع حقوقی و قانونی
یکی از بنیادیترین مشکلات زنان در ایران، نابرابری در قوانین مدنی و کیفری است. قوانین مربوط به ازدواج، طلاق، حضانت فرزند، ارث و شهادت در دادگاه، از جمله مواردی هستند که در آنها زنان از حقوقی برابر با مردان برخوردار نیستند.
- ازدواج و طلاق: در قوانین مدنی ایران، مرد بهراحتی میتواند همسر خود را طلاق دهد، در حالی که زن برای طلاق باید اثبات کند که شرایط خاصی از جمله عُسر و حَرج وجود دارد.
- سن ازدواج: سن قانونی ازدواج برای دختران ۱۳ سال است (با اجازه ولی و دادگاه حتی پایینتر)، که این موضوع با اصول بینالمللی حقوق کودک در تضاد است.
- ارث و شهادت: در بسیاری از موارد، سهم ارث زنان نصف مردان است و شهادت دو زن معادل شهادت یک مرد است.
این نوع قوانین، نابرابری ساختاری را در نظام حقوقی نهادینه کرده و عاملی مؤثر در استمرار تبعیض جنسیتی در سایر عرصهها نیز شده است.
۲. محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی
فرهنگ پدرسالارانه و سنتهای عمیقاً ریشهدار نیز یکی از بزرگترین موانع بر سر راه توانمندسازی زنان در ایران است. این فرهنگ نه تنها در خانوادهها، بلکه در نهادهای آموزشی، رسانهها و حتی سیاستگذاریهای دولتی بازتولید میشود.
- کنترل اجتماعی: از پوشش اجباری گرفته تا محدودیتهای حضور در فضای عمومی (مانند ورزشگاهها)، همگی ابزارهایی هستند که کنترل بر بدن و رفتار زنان را اعمال میکنند.
- خشونت خانگی: آمار دقیقی از خشونت علیه زنان وجود ندارد، اما گزارشهای مختلف نشان میدهند که بسیاری از زنان قربانی خشونت جسمی، روانی و حتی قتلهای ناموسی میشوند. نبود قوانین حمایتی کافی، زنان را در چرخهای از آسیب نگه میدارد.
۳. نابرابری اقتصادی و شغلی
در عرصه اقتصاد و اشتغال نیز زنان با مشکلات زیادی مواجهاند. گرچه نرخ ورود زنان به دانشگاهها بسیار بالاست، اما این مسئله لزوماً به مشارکت شغلی برابر منتهی نمیشود.
- نرخ پایین اشتغال: بنا به آمار رسمی، نرخ مشارکت اقتصادی زنان در ایران حدود ۱۵٪ تا ۲۰٪ است، که در مقایسه با میانگین جهانی بسیار پایینتر است.
- تبعیض در استخدام و ارتقا: زنان معمولاً در موقعیتهای مدیریتی و تصمیمگیری حضور کمرنگی دارند. همچنین در برخی صنایع، از ورود زنان به صورت رسمی یا غیررسمی جلوگیری میشود.
- شکاف دستمزد: حتی در شرایطی که زنان در موقعیتهای مشابه مردان کار میکنند، درآمد آنها بهطور متوسط پایینتر است.
۴. نقش رسانهها و سانسور صدای زنان
زنان در ایران، نهتنها در جامعه واقعی بلکه در فضای مجازی و رسانهها نیز با محدودیتهایی روبرو هستند. سانسور چهرهها و صدای زنان، حذف یا کوچکنمایی نقش آنها در سریالها، تبلیغات و گزارشهای خبری، نمونههایی از این سیاستهای ساختاری هستند.
- سانسور صدای خوانندگان زن
- ممنوعیت بسیاری از فعالیتهای هنری برای زنان
- واکنشهای امنیتی به کنشگری زنان در شبکههای اجتماعی
تمامی این موارد باعث میشود که روایت رسمی از زن ایرانی، محدود، غیرواقعی و تحریفشده باشد.
۵. مقاومت و امید: مبارزات زنان در ایران
با وجود تمام محدودیتها، زنان ایرانی همواره در خط مقدم تغییر و اصلاح بودهاند. از مشروطه تا انقلاب اسلامی، و از جنبشهای دانشجویی تا اعتراضات خیابانی، زنان همواره نقش فعالی ایفا کردهاند.
- جنبش «زن، زندگی، آزادی» که پس از کشتهشدن مهسا امینی در سال ۱۴۰۱ شکل گرفت، نقطه عطفی در تاریخ مبارزات زنان ایران بود. این جنبش، نشان داد که خواست برابری جنسیتی، دیگر فقط یک خواست نخبگانی نیست، بلکه به بدنه جامعه رسوخ کرده است.
نتیجهگیری
شرایط زنان در ایران را نمیتوان تنها در قالب یک مسئله اجتماعی یا فرهنگی محدود کرد. این موضوع، بازتابی از مجموعهای از سیاستگذاریها، ساختارهای قانونی، فرهنگهای غالب و عملکرد نهادهای قدرت است. با این حال، زنان ایرانی در دل تمام این موانع، با شجاعت، آگاهی و خلاقیت به مبارزه ادامه میدهند. بهبود شرایط آنان نیازمند اصلاحات ساختاری در قانون، تغییر نگرشهای فرهنگی، تقویت نهادهای مدنی و البته فشار بینالمللی است. این تغییر نهتنها برای زنان، بلکه برای آیندهای بهتر برای کل جامعه ایران، ضروری است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر