امروز از اعماق جان مینویسم، نه تنها برای بندر، بلکه برای تک تک روحهایی که در آن بندر، در دل این سرزمین، زندگی میکردند. برای پیر و جوان، برای زن و مرد، برای مردمانی که در هر لبخندشان تاریخ این خاک جاری بود و در هر قدمشان امید به فردایی روشن.
برای بندری مینویسم که اکنون زخمی عمیق بر دل دارد، زخمی که نه فقط بر خاک، بلکه بر دلهای مردمانش نشست. بندری که اکنون در سوگ عزیزانش در ماتم نشسته و در سکوتی سنگین، فریادهای درد و اندوهش به آسمان میرود.
بندرعباس، تکهای از قلب ماست؛ جایی که روزی مردمانی بیخبر از حادثهای هولناک، در کنار هم زندگی میکردند، اما آن لحظه تاریک و ترسناک، همچون طوفانی ویرانگر، همهچیز را به هم ریخت. یک حادثه، یک لحظه، که دنیای بسیاری را برای همیشه تغییر داد.
ما در سختترین لحظات و در تاریکترین روزها به دنیا آمدیم، اما امروز، این لحظات تلخ و این شبهای سیاه، یادآور آن انسانهای بیگناهی است که زندگیشان در لحظهای نابود شد. یادشان همچنان در دل این سرزمین خواهد ماند، چون خورشیدی که در دل شب غروب کرده، اما نورش در دلهای ما باقی میماند.
«یاد عزیزان از دست رفته در بندرعباس گرامی باد»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر